بی قرار
اگر آن یار نگاهی به دل ما می کرد گره از کار فرو بسته ما وا می کرد
نفسش جان جهان زنده نماید ور نه دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
کاش آن عرش نشین پادشه کشور جود گذری از ره ما خاک نشین ها می کرد
گویی از صحبت ما سخت به تنگ آمده بود داشت با مادر خود فاطمه نجوا می کرد
شاید این زمزمه اش بود که فرزندت کاش زود می آمد وزخم تو مداوا می کرد
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مدرسه دماوند در 1391/01/27 ساعت 09:23:32 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید