کلام یار


آن علمى كه ما ميخواهيم، همراه با تزكيه است. همين آياتى كه اول اين جلسه تلاوت كردند، به اين نكته اشاره دارد: «هو الّذى بعث فى الأمّيّين رسولا منهم يتلوا عليهم اياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة». اول، تزكيه است.

تربيت دين، تربيت قرآن، تربيت اسلام اين است. چرا اول تزكيه؟ براى اينكه اگر تزكيه نبود، علم منحرف ميشود. علم يك ابزار است، يك سلاح است؛ اين سلاح اگر در دست يك انسان بدطينت، بددل، خبيث و آدمكش قرار بگيرد، جز فاجعه چيز ديگرى نمىآفريند؛ اما همين سلاح ميتواند در دست انسان صالح، وسيله ى دفاع از انسانها، دفاع از حقوق مردم، دفاع از خانواده باشد. اين علم را بايستى آن وقتى در دست گرفت كه با تزكيه همراه باشد. اين توصيه ى من به شماست.

 

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نخبگان جوان/1389

نویسنده: سیده معصومه تقوی

خوبی و بدی من، فضل و عدل تو!

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 



 

 

نیازمندی در بی نیازی

امام حسین (ع) فرمودند:

“الهی، انا الفقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیرا فی فقری”

خدای من! من در متن بی نیازی و غنا، محتاجم. پس چگونه در وسعت فقر ونیاز های خود، فقیر نباشم؟ من در آنچه که می دانم جاهل و نادان هستم پس چگونه در جهل و نادانی خودم جهول نباشم.

 

غنا و بی نیازی و علم و آگاهی من محدود و محکوم است. نداشته ام، به آن رسیده ام و دوباره ازدست می دهم. این محدودیت به تحول و بود و نبود و این محکومیت به دادن و گرفتن، مرا شرمنده می سازد که دم از بی نیازی و آگاهی بزنم.

گذشته از حد و حکومت که مرا درخود گرفته، من چقدر می دانم  و چقدر نمی دانم و نادانی ها چقدر بر دانایی های من اثر خواهد گذاشت و آن را دگرگون خواهد ساخت؟

خدا! ای آخرین فریاد! بگو با این همه فقر با این همه جهل چه می کنی؟ رهایم می سازی، به خودم وا می گذاری؟ یا با تمام ادعاها و نافرمانی ها به تربیتم و شکستنم می پردازی تا دیوارهایم بریزد و حصارم به وسعت بازگردد…؟

خوبی و بدی من، فضل و عدل تو

امام حسین(ع) فرمودند:

“الهی، ان ظهرت المحاسن منی فبفضلک و لک المنة علیّ و ان ظهرت المساوی منّی فبعدلک و لک الحجة علیّ “

خدای من! اگر از من خوبی هایی آشکار شده، آن ها با فضل و بخشش تو بوده و تو بر من منت داری و اگر از من بدی هایی آشکار گشته، این هم از عدل و عنایت تو بوده و تو برمن محبت داری.

تو بودی که مرا صدا زدی، تو بودی که مرا خواندی، تو بودی که مرا بی قرار از همه و خسته و بی حوصله ساختی و این تو بودی که با علامت ضعف هایم به بازگشت به توبه وادارم کردی و این تو بودی که باعدل و اعتدال خود تجاوزهایم را مشخص ساختی و این همه حجت و منت تو بود که مرا بیدار کرد و ضعف هایم را نشانم داد و شور بازگشت را در دلم ریخت.

 

منبع: چهل حدیث از امام حسین(ع)، علی صفایی حایری

خوبی و بدی من، فضل و عدل تو!

 

 

شهید مدرس


شهادت آیت‌الله مدرس و روز مجلس


شهید‌ آیت‌الله سیدحسن مدرس در سال 1287 قمری به دنیا آمد. او تحصیل خود را در علوم دینی در اصفهان، سامرا و نجف در محضر بزرگانی چون آیت‌الله میرازی شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو و … تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آنگاه به اصفهان مراجعت کرده و مشغول تدریس فقه و اصول شد. ایشان در جریانات مربوط به نهضت مشروطه به سمت سیاست روی آورد. مرحوم مدرس در این باره گفته است: «بعد از مراجعت از عتبات، در اصفهان فقط از امورات اجتماعیه، مباحثه و تدریس اختیار کرده بودم، تا زمان انقلاب استبداد به مشروطه، مجبورا اوضاع دیگری پیش آمد». فعالیت سیاسی ایشان با عضویت در انجمن ایالتی اصفهان آغاز می‌شود و با انتخاب او به عنوان یکی از پنج تن علمای منتخب، برای دوره دوم قانون‌گذاری مجلس، در تاریخ 1289 شمسی، چهره‌ سیاسی او شناخته‌تر می‌شود. مدرس در این مجلس نقش خود را به خوبی ایفا کرد. وی در دوره سوم نیز از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی این مجلس به علت فشار خارجی و آغاز جنگ اول جهانی یکسال بیشتر دوم نیاورد. مدرس از چهره‌های سرشناس کمیته دفاع ملی بود که جهت جلوگیری از پیشرفت نیروهای روسیه تزاری به سمت پایتخت به قم مهاجرت کردند. او سپس عازم اصفهان، کرمانشاه، عراق، ترکیه و سوریه گردید و پس از دو سال به ایران بازگشت. با امضای قرارداد 1919 وثوق‌الدوله، مدرس به مخالفت برخاست و با این قرارداد ننگین به شدت مخالفت کرد و اجازه نداد ایران بین اجانب تقسیم شود. پس از کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند 1299، مدرس همراه بسیاری از ملیون و مبارزان دستگیر شد و تا پایان عمر کابینه سیاه سید ضیاءالدین طباطبایی در قزوین زندان بود. پس از آزادی به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و به عنوان نایب رییس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس در سال 1302 افتتاح شد و در این دوران پر اهمیت تاریخ مشروطه که با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس رهبری اقلیت مجلس را بر عهده داشت. رضاخان که به دنبال حذف قاجار و حاکمیت خود بود، طرح جمهوری را مطرح کرد اما وجود مدرس و رفقای او در مجلس که فراکسیون اقلیت را تشکیل می‌دادند، مانع از به سرانجام رسیدن طرح جمهوری رضاخانی گردید. یکی از وقاع مهم مجلس پنجم استیضاح رضاخان، توسط مدرس بود؛ اما، رضاخان توانست با فریب و نیرنگ، مقدمات تصویب انقراض قاجاریه را فراهم کند و در تاریخ 9 آبان 1304 این کار را عملی کرد و خود به پادشاهی ایران رسید. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد و ابتدا مدتی او را خانه‌نشین کرد و سپس در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. شهید مدرس 7 سال در خواف توسط مأموران تحت نظر بود و در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضاخان دستور قتل مدرس را به رییس شهربانی کاشمر داد ولی او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار شد. آنها در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری به سراغ آن عالم ربانی رفتند و او را به شهادت رساندند و    جنازه را مخفیانه به خاک سپردند. قبر شهید مدرس پس از شهریور 1320 و خروج رضاخان از ایران، توسط اهالی محل شناسایی و مشخص گردید.


الفبای طلبگی


الفبای طلبگی  (قسمت اول)

حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی

هر که الفبای طلبگی را نداند دچار جهل مرکب می شود ..وهر که با زیر وزبر  “آیات علم"و “سوره های معرفت  “  بیگانه باشد ،قرائتش غلط خواهد شد.

پس باب اول کتاب حوزه ،آموختن این الفبا وآشنایی با حرکات وسکنات این فرهنگ است ،تا “طلبه” از “طلبه نما ” متمایز شود. طلاب واقعی که مطلوب خلق ومحبوب خالقند ،آنانند  که در مدرسه عترت ،الفبای عزت می آموزند ودر مکتب قرآن ،مشق عرفان می نویسد.

زندگیشان  عطف به مبدا  است ووصل به معاد بانفی خود   اثبات خدا می کنند وغرور را از نفس خویش جدا.

در محرمات ،اهل توقف اند ودر شبهات ،اهل احتیاط .

ضمیر خود را در افق تقوا ظاهر  می سازند،با شهرت ونام ،خود را گم نمی کنند  وبا پست ومقام وچند سلام ،پشت به حوزه وقم نمی کنند و"معانی “نخوانده به “بیان” نمی پردازند.

به جرح وتعدیل ونفس مشغولند وهر روز عمر خود را “تجزیه وتر کیب ” می کنند .افعالشان بی حرف عله ،به مصدر خلوص بر می گردد. اسمشان مبنی بر فتح وفعلشان لازم وحرفشان جازم .

نه در حرف ،منفی بافند،نه در ادعااهل لاف وگزاف .

نه در جای وقف ،حرکت می کنند ونه در جای حرکت ، اهل وقفند.

از معتکفان حجره “لم ولما ” بیزارند واز سایه نشینان “لیس ولا “بر کنار………

ادامه دارد


بهترین مناجات

خدایا تو میدانی تو میتوانی .این را بفهمی کافی است .کسی شخصیت دارد که از همه ابزارها برای خدمت به مردم استفاده کند .اگر کسی آبروی دیگری را ببرد خدا آبرویش را می برد.بت پرست هدایت می شود ولی خود پرست هدایت نمی شود .غیر اراده خدای متعالی هیچ چیزی ممکن نیست تا این را نفهمیده به هیچ جا نمی رسید.                           بر گرفته از سخنان استاد محمود امجد