قرار دارم عاشقانه با .....
قرار دارم عاشقانه با مولایم در آدینه ها .. بیا مهدی جان : ببین که جمعه ها برای من شده روز آمدنت ، روز بازگشتت از سفری طولانی .. باید مهیای ظهور شوم تا که مولایم زودتر بیاید … جمعه ها را نمی توانم : مثل اهل دنیا آسوده بخوابم و مولایم چشم براه بماند .. باید بیدار بمانم ، باید کوچه را آب و جارو کنم .. شاید امروز همان روز موعود باشد و آقایم بیاید .. مگر می شود چشم براه مسافری بود و چشم انتظار آمدنش نبود ؟ مگر میشود برای استقبالش نرفت ؟ بیا برایت یک بغل نرگس آورده ام .. بیا ببین چه عطر و بویی دارند : دستانم عطر پیراهنت را گرفته : بوی عطر نرگس کوچه را لبریز از حضورت کرده … کاش رویای جمعه هایم برای حضورت در مَنظَر نگاهم به حقیقت میرسید و تو … می آمدی …
به امید دیدارت در جمعه ی ظهورت مولاجان .
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مدرسه دماوند در 1392/02/01 ساعت 01:21:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید