کلام یار


آن علمى كه ما ميخواهيم، همراه با تزكيه است. همين آياتى كه اول اين جلسه تلاوت كردند، به اين نكته اشاره دارد: «هو الّذى بعث فى الأمّيّين رسولا منهم يتلوا عليهم اياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة». اول، تزكيه است.

تربيت دين، تربيت قرآن، تربيت اسلام اين است. چرا اول تزكيه؟ براى اينكه اگر تزكيه نبود، علم منحرف ميشود. علم يك ابزار است، يك سلاح است؛ اين سلاح اگر در دست يك انسان بدطينت، بددل، خبيث و آدمكش قرار بگيرد، جز فاجعه چيز ديگرى نمىآفريند؛ اما همين سلاح ميتواند در دست انسان صالح، وسيله ى دفاع از انسانها، دفاع از حقوق مردم، دفاع از خانواده باشد. اين علم را بايستى آن وقتى در دست گرفت كه با تزكيه همراه باشد. اين توصيه ى من به شماست.

 

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نخبگان جوان/1389

نویسنده: سیده معصومه تقوی

درسوگ شهات مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام )


 یا علی (ع) اندر غمت اشك روان ما برفت
در عزا و ماتمت تاب و توان ما برفت
در فراقت مسجد ومحراب خون گرید هنوز
سیل اشك از دیده ی پیر و جو ان ما برفت
شدجهان شیعیان ازداغ تو ماتمكده
همره جانت علی (ع) روح وروان ما برفت
تازرخسار توشد محراب ومنبرلاله گون
زین مصیبت خون دل ازدیدگان ما برفت
تا به فرقت تیر زهرآلود زدآن بدگهر
بانگ واویلا به عرش ازدوستان ما برفت
هاتفی می گفت اركان هدایت شد خراب
از زمین بر آسمان آه وفغان ما برفت
كشته شد یعسوب دین وابن عم مصطفی(ص)
حیدر كرار (ع) یارب از میان ما برفت
زینب(س)وكلثوم(س)وعباس(ع)وحسین(ع)وهم حسن(ع)
اشكشان سیلاب خون گشته توان ما برفت
عالم اسلام شد از این مصیبت نوحه گر
جان زتن نور از دوچشم خون فشان ما برفت
یا علی (ع) نخل غمت بر دوستان آتش زده
شد رهائی نوحه گر اشك روان ما برفت
(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)

گفتگو با مادر پرجمعیت‌ترین خانواده جوان ایرانی...

 

نوشتاری كه پیش روی شماست، گفتگویی است با مادر پرجمعیت‌ترین خانواده جوان ایرانی.


- در مورد خودتان بفرمایید؛ متولد چه سالی هستید؟ چه تحصیلاتی دارید؟ و چند فرزند دارید؟

حداد هستم؛ 28 ساله، متولد سال 62، تا سال دوم دبیرستان درس خواندم و بعد ازدواج کردم و بعد از ازدواج، وارد حوزه شدم؛ 4 سال حوزه درس خواندم. الان هم مادر 8 فرزند هستم.

- در چه سنی ازدواج کردید؟

حدود 14 سالگی ازدواج کردم.

- همسرتان چند سال داشتند؟

همسرم 16 سال داشتند.

- از ابتدای ازدواج مستقل زندگی کردید؟ همسرتان از همان ابتدای زندگی، منبع درآمد داشتند؟

درآمد، همان شهریه طلبگی بود؛ 2 سال و نیم منزل پدر شوهرم زندگی کردیم و بعد برای طرح هجرت به یکی از روستاهای رفسنجان به نام امین شهر انار رفتیم. 3 سال آنجا بودیم، پسر سومم آنجا به دنیا آمد. برگشتیم قم؛ یک خانه اجاره کردیم. چند سال قم بودیم و بعد 2 سال رفتیم بابل. در بابل همسرم 2 سال تدریس داشتند و کارهای تبلیغ می‌کردند و بعد مجدد برگشتیم قم و الان هم قم زندگی می‌کنیم.

- اولین فرزند شما چند سال بعد از ازدواجتان به دنیا آمد؟

من 5 ماه بعد از ازدواج باردار شدم.

- آن زمان با خواست خودتان باردار شدید؟ آمادگی روحی داشتید؟

بله، من خودم سبزواری هستم و در قم تنها بودم، به خاطر تنهایی خودم، بچه آوردم؛ بعد دیدم بچه آوردن خیلی خوب و شیرین است.

- فاصله سنی فرزندانتان چقدر است؟

بچه اولم متولد سال 77، بچه دوم 79 و باقی فرزندانم، به جز فرزند چهارم و پنجم که یک سال فاصله سنی دارند، باقی همه دو سال تفاوت سنی دارند.

- اشاره کردید كه خانواده خودتان پیش شما نیستند. اوایل ازدواج در بزرگ کردن بچه‌ها کسی به شما کمک می‌کرد؟

پدر شوهر و مادر شوهرم هم بودند. شوهرم هم کمک می‌کردند؛ البته الان به خاطر مشغله کاری و فعالیت در یکی از گروه‌های جهادی اصلاً خانه نیستند، اما اوایل، وقت آزاد بیشتری داشتند و کمک می‌کردند.

- یکی از دغدغه‌های خانواده‌ها برای فرزندآوری، بحث معیشت است. می‌گویند وقتی درآمد کافی نداریم و به سختی معیشت خودمان را تأمین می‌کنیم، چگونه چند فرزند داشته باشیم؟ درآمد شما به چه صورت است؟ آیا نگران معیشت فرزندانتان نیستید؟ تاکنون به مشکلی در این زمینه برخوردید؟

به عقیده من، روزی دست ما نیست و روزی دهنده خداست. “«وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْءًا کَبِیرًا تا به حال هم درآمد ما از طلبگی بوده است. شکر خدا تاکنون شوهرم نه از جایی قرض گرفته، نه وامی گرفته، حتی همه از ما قرض می‌گیرند، نه اینکه خیلی پول داشته باشیم، ولی خدا در همین درآمد کممان، برکت قرار داده است. خدا را شکر تاکنون محتاج کسی نبودیم. البته بچه‌های ساده و قانعی هم داریم.

داستانی تعریف کنم، یکی از تاجران تهرانی بود که یک مدتی خانه نشین می‌شود. از او سوال می‌کنند چرا خانه نشین شدی؟ می‌گوید من زمین‌های کشاورزی زیاد دارم. یک بار سر زمین بودم. زنبوری می‌آمد مرتب گندم بر می‌داشت و می‌برد. تعجب کردم، زنبور که گندم نمی‌خورد؟ دنبالش رفتم دیدم زنبور گندم را می‌برد داخل خرابه‌ای. در این خرابه، گنجشک کوری زندگی می‌کند که وقتی صدای بال زدن زنبور را می‌شنود، دهانش را باز می‌کند و زنبور، گندم را می‌اندازد داخل دهان گنجشک.

خداوند بارها در قرآن فرموده به خاطر روزی، بچه‌هایتان را نکشید. همان خدایی که به بچه در رحم مادر با بند ناف غذا می‌رساند، بعد از تولدش هم روزی‌اش را فراهم می‌کند.

- شما در زندگی خودتان با شهریه طلبگی چطور معیشت را مدیریت می‌کنید؟ چون فکر نمی‌کنم این شهریه خیلی بالا باشد، با 8 فرزند و اجاره خانه، خوراک و پوشاک و ….؟

این بحث در فکر ما نمی‌گنجد که خداوند چگونه برکت به مال می‌دهد. یک ریاضیدان می‌رود پیش یکی از علما و به او می‌گوید: «چرا شما می‌گویید اگر خمس بدهید مالتان 2 برابر می‌شود؟ هر عاقلی می‌داند اگر از 5 تا 1 دانه برداریم می‌شود 4 ولی شما می‌گویید می‌شود 10 تا.» آن عالم می‌گوید: سگ، زاد و ولدش زیاد است و در هر نوبت زایمان، توله‌های زیادی به دنیا می‌آورد، ولی گوسفند سالی یک زایمان دارد. از طرفی انسان‌ها از سگ تغذیه نمی‌کنند و گوشتش را نمی‌خورند، ولی گوشت گوسفند را می‌خورند. بیماری، گوسفند را بیشتر از سگ از پا در می‌آورد و می‌کشد و… بر طبق این موارد، الان دنیا باید پر از سگ باشد، ولی پر از گوسفند است.» این برکت خدا برای ما غیرقابل فهم است.

- یعنی شما از ابتدا اصلاً دغدغه معیشتی نداشتید؟ و همه چیز راحت بوده است؟

نه، آسان نبوده است. یک بار همسرم رفته بودند تبریز. قم هوا خیلی سرد بود و آن زمان، 5 بچه داشتم، همه بچه‌ها مریض شدند. من 2 تا 2 تا می‌بردمشان دکتر. کسی هم نبود کمکم کند. تنها بودم. تا اینکه یک شب دو تا از بچه‌ها تب 40 درجه کردند و من خیلی سعی کردم تبشان را پایین بیاورم، ولی نشد. بردمشان دکتر، دکتر گفت یکی از بچه‌ها باید بستری شود. من دیدم نمی‌توانم بچه‌ها را در خانه تنها بگذارم یا این بچه را در بیمارستان بگذارم، از طرفی وضعیت مالی‌ام هم خیلی جور نبود. به دکتر گفتم هر کاری لازم است بگویید در خانه انجام می‌دهم.

- شما گفتید بارداری سختی دارید. از طرفی زمان بارداریتان هم ممکن است همسرتان به خاطر نوع کاری که دارند، کنارتان نباشند تا حداقل در امورات خانه کمکی به شما بکنند. چه چیزی باعث شده از همان ابتدا تصمیم بگیرید فرزندان بیشتری بیاورید و این دوران سخت بارداریتان را تکرار کنید؟

آدم وقتی در راه سختی می‌رود، وقتی هدفش مشخص شده باشد، وقتی بداند به چه چیزی می‌خواهد برسد، در این مسیر، سختی‌ها برایش شیرین می‌شود. وقتی آدم فکر کند یک مادر از زمان شروع بارداری تا زمان زایمان، اجر هزاران شهید را دارد، برایش این سختی‌ها آسان می‌شود. وقتی پیامبر می‌گوید: زمانی كه بچه‌ای در امتم به دنیا می‌آید، از آنچه که خورشید بر آن می‌تابد برای من با ارزش‌تر است، “«(المولود فی أمتی أحب إلی مما طلعت علیه الشمس)، معلوم است که آدم باز هم بچه می‌آورد.

پیش آمده بعد از زایمانم، زمانی که فرزندم را شیر می‌دهم، دوستانم از من پرسیده‌اند باز هم می‌خواهی بچه بیاوری؟ می‌گویم: شاید به خاطر درد جسمی‌ام گاهی با خودم فکر کنم نه، ولی بعد به خودم می‌گویم، خدایا من نمی‌توانم خود را از تمام این ثواب‌ها محروم کنم. حیف است.

- خانواده شما و همسرتان چقدر حمایت روحی و معنوی از شما می‌کنند؟ با فرزندآوری متعدد شما موافقند یا مخالف؟

خانواده شوهرم معتقد به بچه زیاد هستند، اما خانواده خودم یک مقدار به خاطر شرایط جسمی خودم نگرانند، مخصوصاً مادرم. ایشان فکر می‌کنند فقط همسرم دوست دارند و من مجبورم و من می‌گویم خودم هم راضی هستم. ایشان هم راضی می‌شوند.

- خانم‌ها اغلب بعد از بارداری دچار افسردگی و بی‌حوصلگی می‌شوند و به سختی می‌توانند به امورات خانه و حتی فرزندشان برسند. خب شما تقریباً پشت سر هم، تجربه بارداری دارید. از لحاظ روحی در چه شرایطی هستید؟

این بحث بر می‌گردد به همان صحبت قبلی‌ام؛ وقتی آدم هدفش را مشخص کرده باشد، در راه رسیدن به آن هدف، با هر سختی مقابله می‌کند. با یک کسی صحبت می‌کردم، گفتم: شما درس می‌خوانید، گفت بله درس خواندن را خیلی دوست دارم، حتی بچه‌هایم را می‌گذارم منزل مادرم و می‌روم درس می‌خوانم. گفتم: شما چون درس خواندن را دوست دارید، در راهش هر سختی را تحمل می‌کنید. من با افرادی که می‌خواهند مثل من چند فرزند داشته باشند صحبت می‌کنم و می‌گویم باید از نظر روحی و باوری با خودتان کنار بیایید. وقتی آدم خودش نخواهد، کوچک‌ترین مشکلی، او را از پا درمی آورد. به خصوص بحث افسردگی بعد از زایمان که برای همه خانم‌ها هست. البته بستگی به شوهرشان هم دارد که چقدر به خانم رسیدگی کند. البته باز هم تأکید می‌کنم، اگر هدف مشخص باشد، انسان ضربه نمی‌بیند.

- شما از همان ابتدا خودآگاه و با هدف مشخص اقدام به این کار کردید؟

بله، کاملاً.

- یک مقدار از وضعیت منزلتان برایمان بگویید؛ اینکه منرلتان چند اتاق دارد؟ بچه‌ها اتاق مستقل دارند؟ چه امکاناتی برای بچه‌ها در منزل دارید؟

فضای مفید خانه ما 2 تا اتاق است؛ یک اتاق اتاق نشیمن است و یک اتاق دیگر هم اختصاص به کارها و مراجعات همسرم دارد. البته دو اتاق کوچک هم در انتهای حیاط داریم که وسایلمان را در آنجا گذاشته‌ایم.

- چه امکاناتی برای بچه‌ها فراهم کرده‌اید؛ پلی استیشن، بازی‌های جدید، کامپیوتر و…؟

بچه‌هایی که با هم بازی می‌کنند، احتیاجی به اسباب بازی ندارند. من خودم شخصاً عقیده دارم بچه‌هایی که با عروسک، بازی می‌کنند، خودخواه می‌شود. من تا به حال به جز یک بار که رفته بودم کربلا و برای بچه‌هایم دو عروسک آوردم، برایشان عروسک و اسباب بازی نخریده‌ام. بچه‌هایم با هم بازی می‌کنند، با هم دعوا می‌کنند، از حق خودشان دفاع می‌کنند و… وقتی بچه‌هایم با هم دعوا می‌کنند، من طرفداری هیچ‌کدام را نمی‌کنم. می‌گویم خودتان مشکلتان را حل کنید. این بچه‌ها یاد می‌گیرند که باید از خودشان دفاع کنند و ناز نازی بار نمی‌آیند.

- شما زایمان‌هایتان طبیعی بوده است؟ الان بیشتر خانم‌ها تمایل به سزارین دارند.

بله. بچه‌هایی که طبیعی به دنیا می‌آیند، چند درصد با هوش‌تر هستند از بچه‌هایی که سزارین می‌شوند. سلامتی خانم‌ها در زایمان طبیعی است.

- برای تربیت بچه‌ها از چه روش تربیتی استفاده می‌کنید؟ مطالعه می‌کنید؟

مشکل ما این است که فکر می‌کنیم بچه که به دنیا آمد، باید او را تربیت کرد؛ در حالی که اشتباه است. اسلام می‌گوید از قبل از ازدواج باید به فکر تربیت بچه باشی. می‌گوید وقتی می‌روی خواستگاری، دقت کن آن دختر یا پسر می‌تواند مادر یا پدر خوبی برای بچه‌ات باشد یا نه؟ اما الان این نگاه عوض شده است. فطرت انسان گرایش به خوبی‌ها دارد.

یکی از معصومین می‌فرمایند: شما سعی کنید بچه را بد تربیت نکنید. اگر بگذاریم از همان ابتدا بچه از کانالی که خدا گفته بزرگ شود، خوب تربیت می‌شود.

روان‌شناسی اسلامی را اگر بخواهیم بدانیم، باید نامه حضرت علی(ع) به امام حسن(ع) را بخوانیم. البته من کتاب مسئولیت و سازندگی آقای صفایی حائری را هم برای بحث تربیت فرزند پیشنهاد می‌کنم.

- بچه‌های شما تاکنون اعتراضی نسبت به امکانات کمترشان در مقایسه با دوستانشان نداشته‌اند؟

مشخص است که بچه‌ها گاهی از این دست حرف‌ها می‌زنند. اما باز هم این بر می‌گردد به بحث تربیت، که فرزند جوری بار بیاید که این مسائل خیلی برایش مهم نباشد. در این گونه موارد با بچه‌ها حرف می‌زنیم و راه و روش درست زندگی کردن را به آن‌ها می‌گوییم و بچه می‌فهمد که دنیا چقدر بی‌ارزش است.

همسرم در این خصوص خیلی با بچه‌ها با زبان خودشان صحبت می‌کند. تمام بچه‌ها، بچه‌های خوبی هستند، ما پدرها و مادرها، بچه‌ها را بد می‌کنیم. اگر مادری بعد از یک مهمانی، خودش از تجملات و زندگی میزبان با حسرت تعریف کند، بچه هم این‌گونه بار می‌آید. اگر بچه، بی‌ارزشی دنیا را در نگاه پدر و مادرش ببیند، برای او هم این مسائل بی‌ارزش می‌شود. اما متأسفانه درد دین در جامعه ما کم شده است. خانواده‌ها از این که نکند بچه به خاطر برخی نداشته‌ها ناراحت شود، یا به قولی عقده‌ای شود، هر چیزی که بچه بخواهد بلافاصله برایش تهیه می‌کنند، ولی غافل از اینکه سختی‌ها، انسان‌های بزرگ را تحویل جامعه می‌دهد.

- من متوجه شدم همسرتان خیلی کم منزل هستند، ولی حضور پررنگ و مۆثری دارند. ایشان چه رابطه‌ای با شما دارند؟ چه اخلاقیات خوبی دارند که می‌توانید به آقایان توصیه کنید؟

همسرم کم منزل هستند ولی وقتی هستند، حضور پررنگی دارند؛ با بچه‌ها صحبت می‌کنند. من تربیت خوب بچه‌ها و احترامی که به ما می‌گذارند را مدیون شوهرم هستم که با بچه‌ها رابطه صمیمی دارد. اغلب آقایان وقتی خسته به منزل می‌آیند و بچه‌ها سر و صدا می‌کنند، ناراحت می‌شوند و به خانم می‌گویند بچه را ساکت کن، ولی همسر من این‌طوری نیستند.

آقایان باید رعایت خانم‌هایشان را بکنند. نه اینکه مدام در منزل باشند و کار کنند، بلکه الان اغلب خانم‌ها گله دارند که همسرانشان کارهای بیرون از منزل را می‌آورند خانه؛ پای کامپیوتر و لبتاب می‌نشینند. در حالی که باید سعی کنند اوقاتشان را با بچه‌ها و خانواده بگذرانند؛ با بچه‌ها بیرون بروند، بازی کنند و… ما الان مسافرت‌های زیادی می‌رویم. هرچند بیشتر به خاطر کار تبلیغ است. ولی حتی در آنجا هم همسرم بعضی از بچه‌ها را با خودشان می‌برند تا به من کمک کنند.

- از بچه‌هایتان هم برایمان بگویید؛ سن و سالشان، خصوصیات اخلاقی و خوبشان؟

خدا رو شکر یک صفت مشترک بین همه بچه‌هایم، خصلت دلسوزیست؛ هم نسبت به یکدیگر و هم نسبت به من و پدرشان.

دختر بزرگم، مطهره، اول دبیرستان است؛ رشته معارف در جامعة‌الزهرا می‌خواند. دختر دومم محدثه، دوم راهنمایی و فرزند سومم مهدی کلاس پنجم، بچه چهارم مهدیه کلاس سوم و بچه پنجم کوثر کلاس اول، بچه ششم ابوالفضل پیش دبستانی، بچه هفتم فاطمه 3 ساله و بچه هشتم عباس که 4 ماهش است.

منبع: سرسرا دات آی آر

 

محکومیت

هنوز هم عشق، به نام تو قیام می‏کند.
هنوز هم کوچه‏ های سیلی خورده، قصه زخم‏هایت را «های های» می‏گریند و قامت محجوبت را میان درها و دیوارهای مجروح مرور می‏کنند.
هیچ کس صدای تو را نمی‏شنود.
گوش‏های خفته و دل‏های بی‏درد، مهر فراموشی خورده‏ اند.
« غدیر»، غریب ‏ترین حادثه تاریخ است که تو امروز، در گوش خسته شاهدان دیروز، فریاد می‏کنی.
و هیچ کس علی علیه‏ السلام را به جا نمی ‏آورد!
به مسجد برو! … حقیقت خطبه‏ هایت، اشک‏های زلال محمّد صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله ‏و سلم است، چاه دردهای علی علیه‏ السلام است، قصه آغاز تاریخی است که قرآن را خانه‏ نشین جهل و دروغ و نیرنگ می‏کند.
به مسجد برو!
تمام خشمت را در سینه کلمات جاری کن؛
«إنَّ اللّه‏َ لَیْغضَبُ بِغَضَبِ فاطِمَه وَ یَرْضی بِرِضاها…».
کوچه ‏های خاکی تو را خوب می‏شناسند.
کودکان بی ‏پناهت، غریبانه‏ ترین تراژدی تاریخ را به تماشا نشسته‏ اند.
دست‏هایت، بازوانت…
درب خانه، سینه‏ ای مجروح و…
تکه ‏های دلت را به دست حادثه بسیار!
طفلانت، امتداد راهی می‏شوند که از فریاد تو آغاز شد. دردهایت را میان اشک‏ها قسمت کن؛ اینجا هیچ کس صدای تو را نمی‏شنود.
«طاعون» فراموشی بر سر این مردم باریده است.
درد بی ‏دردی گرفته ‏اند.
غیرت، غریب ‏ترین واژه قاموس آنهاست.
این‏ها، غدیر را برکه‏ ای می‏پندارند که هیچ واقعه ‏ای را لمس نکرده است.
این‏جا هیچ کس علی علیه ‏السلام را به جا نمی‏ آورد!

و مظلومیت این خاندان همچنان ادامه دارد…

ما طلاب مدرسه علمیه حضرت معصومه علیهاسلام ضمن ابراز انزجار از فتوای مفتی  متعصب سوری در حمله به حرم حضرت زینب سلام الله علیها این گونه اقدامات مذبوحانه و ددمنشانه را محکوم می کنیم .اللهم عجل لولیک الفرج

دلم برای روزهای پر از پاکی و خالی از گناه تنگ شده...

 

دلم برای با خدا بودن تنگ شده … روزهایی بود که دلم فقط به خدا خوش بود؛ یقین داشتم که او همیشه با من است …

اما مدتی است از خدا دور شده ام … تنها و بی یاور گشته ام؛ شاید باورت نشود که دارم با بغض می نویسم … که دلم برای روزهای با خدا بودن تنگ شده است …

در دلم درد بزرگی است؛ فراتر از دردهایی که تو باور داری … تنهای تنها شده ام؛ چرا که از بهترین منبع فیض و کمال دور شده ام …

دارم از دروغی که به خدای خود گفته ام؛ از رفتار بدی که داشته ام؛ از تنهایی که به جون خریده ام؛ از جدایی ام از خدا و هزاران کار دیگه ام حالم بهم میخوره

خدا هیچوقت منو به خاطر دروغم تنهام نذاشت؛ بخاطر رفتار بدم رهام نکرد؛ میگم تنهام اما تنهام نذاشت؛ درسته حالم بد و خرابه اما سایه اش را روی سرم حس میکنم ….

تنها کسی که میشه توی زندگی بهش اعتماد کرد و بهترین تکیه گاهت باشه خداست.

هر وقت صداش کردم جوابم داد، هر وقت چیزی خواستم بهم داد بدون اینکه بگه تو؟ تویی که این همه بد بودی برو چیزی بهت نمیدم! اما برخلاف انتظارم دستمو گرفت و رهام نکرد…. راه راستی که همه ازم دریغ کردند بهم با ی چراغ روشن به نام قرآنش نشونم داد …. تنهایی منو با خلوت خودش یکی کرد تا من از درد تنهایی نسوزم بهم گفت که او احد است و رنج نمی برد اگر من با او باشم که نور علی نور می شود.

میدونم لایق محبت و عشق خدا نیستم؛ اینم میدونم که اون فقط تنها منبعی است که میتونه نیاز منو بدون هیچ چشمداشتی برطرف کنه.

شما، شمایی که این روزها با خدای خودت خلوت میکنی؛ برای کسی که دلش از غم روزگار شکسته و بغض گلوشو خفه کرده، همون بغضی که بشکنه تبدیل به التماس میشه، به حرمت قطره های اشک خودتون و من از دعای خیرتان بی نصیبمون نذارید … دعای تو را خدا زودتر برآورده میکنه … پس: التماس دعا

به قلم: نادم

ماه خدا...

http://publicrelations.tums.ac.ir/images/gallery/r8.jpg

گزيده ايى از توصيه ‏ها و سفارش‏ هاى امام به مناسبت ماه مبارك رمضان

شما در اين چند روزى كه به ماه رمضان مانده، به فكر باشيد، خود را اصلاح كرده، توجه به حق تعالى پيدا نماييد.

از كردار و رفتار ناشايسته خود ، استغفار كنيد! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتكب شده‏ايد، قبل از ورود به ماه مبارك رمضان ، توبه كنيد!

زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهيد! مبادا در ماه مبارك رمضان، از شما غيبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشيد! شما اقلا، به آداب اوليه‏ روزه عمل نماييد و همان ‏طورى كه شكم خود را از خوردن و آشاميدن نگه مى ‏داريد، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز داريد! از هم اكنون بنا بگذاريد كه زبان را از غيبت، تهمت، بدگويى و دروغ نگهداشته، كينه، حسد و ديگر صفات زشت ‏شيطانى را از دل بيرون كنيد!

اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان، در اعمال و كردار شما هيچ گونه تغييرى پديد نيامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صيام فرقى نكرد، معلوم مى ‏شود روزه‏اى كه از شما خواسته اند ، محقق نشده است.

اگر ديديد كسى مى‏ خواهد غيبت كند، جلوگيرى كنيد و به او بگوييد! «ما، متعهد شده ايم كه در اين سى ‏روز ماه مبارك رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزيم.» و اگر نمى توانيد او را از غيبت ‏باز داريد، از آن مجلس خارج شويد! ننشينيد و گوش كنيد! باز تكرار مى‏ كنم تصميم بگيريد در اين سى روز ماه مبارك رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه‏ اعضاء و جوارح خود باشيد.

توجه بكنيد كه به آداب ماه مبارك رمضان عمل كنيد; فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعى ‏اش باشد


برچسب‌ها: نرگس حسينيان, ماه رمضان, امام

تاريخ : یکشنبه 16 تیر1392 | 11:4 | نویسنده :