کلام یار


آن علمى كه ما ميخواهيم، همراه با تزكيه است. همين آياتى كه اول اين جلسه تلاوت كردند، به اين نكته اشاره دارد: «هو الّذى بعث فى الأمّيّين رسولا منهم يتلوا عليهم اياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة». اول، تزكيه است.

تربيت دين، تربيت قرآن، تربيت اسلام اين است. چرا اول تزكيه؟ براى اينكه اگر تزكيه نبود، علم منحرف ميشود. علم يك ابزار است، يك سلاح است؛ اين سلاح اگر در دست يك انسان بدطينت، بددل، خبيث و آدمكش قرار بگيرد، جز فاجعه چيز ديگرى نمىآفريند؛ اما همين سلاح ميتواند در دست انسان صالح، وسيله ى دفاع از انسانها، دفاع از حقوق مردم، دفاع از خانواده باشد. اين علم را بايستى آن وقتى در دست گرفت كه با تزكيه همراه باشد. اين توصيه ى من به شماست.

 

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نخبگان جوان/1389

نویسنده: سیده معصومه تقوی

نگاه اول

cument> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> alse” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

mily: Calibri; mso-hansi-theme-font: minor-latin; mso-bidi-font-family: Arial; mso-bidi-theme-font: minor-bidi;” lang="FA">همانطور که می دانید بین زنان ومردان تفاوت های فراوانی هست یکی ازاین تفاوت هانگاه انهاست نگاه اول زن به مرد خصوصا دختران مجرد نگاهی عاطفی وبه محبت ویافتن زوج مناسب است ونگاه دوم او مربوط به ارضای تمایلات غریزی اوست ولی نگاه اول مردان به زنان نگاهی غریزی وشهوانی است که البته مردان مومن این نگاه خودراکنترل می کنند ونگاه دوم ان ها به زن نگاه یافتن همسرمناسب وتشکیل کانون خانواده است. پس یک دختر خانم مجرد بایدتوجه داشته باشدکه هرکه هراظهار محبتی ازسوی مردان مثلا یه شاخه گل.یک نامه و……به معنای اعلام موافقت باوی نیست بلکه گاه دربس برده ی این رفتار وسخنان به ظاهر زیبا وعاشقانه.نیاتی شیطانی وپلید نهفته است.همچنین خانم های متاهل نیز بایدبه این نکته توجه کامل کرده ومراقب مردان پیرامون حتی درمحل کارباشندزیراگاهی یک احوال پرسی ویاسلام به ظاهر ساده ان هامیتوتند زمینه ساز تحقق نیات پلید ان ها ودامی خطرناک برای شماباشد.

سلام بر میثم تمار


:میثم تمّار

میثم, فرزند یحیى, ابتدا غلام زنى از طایفه بنى اسد بود, حضرت على(ع) او را خرید و آزاد کرد. وى در زمان پیامبر نیز مى زیست; هر چند در حوادث زمان آن حضرت یادى از او نشده, اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار آورده اند. میثم تمّار ، در طول هم نشینی اش با حضرت علی علیه السلام اخبار غیبی فراوانی از حضرت شنید و در موارد متعددی آن را باز گو می کرد. افشاگری ها و موضع گیری های ستودنی میثم تمّار در مقابل دستگاه حاکم جور، زمامداران وقت را برآشفت و در صدد دستگیری او برآمدند تا از رسوایی بیشتر بنی امیه جلوگیری کنند.

شجاعت تمّار
پس از دستگیری میثم تمّار ، او را نزد عبیداللّه بن زیاد، والی کوفه بردند. میثم با شجاعت تمام و بدون ترس و وحشت،در مقابل ابن زیاد ایستاد و یک بار دیگر، ایستادگی و استواری حق در مقابل باطل را به نمایش گذاشت. عبیداللّه از میثم پرسید: خدایت کجاست؟ فرمود: در کمین ستمگران است و تو یکی از آنها هستی. ابن زیاد میثم را تحت فشار قرار داد تا از مولای متقیان امیرمؤمنان بیزاری جوید، ولی میثم زیر بار خواسته او نرفته، تمام شکنجه ها را تحمل کرد؛ ولی کوچک ترین جسارتی به مولا و مقتدای خود نکرد. ابن زیاد پرسید: شنیده ام که علی کیفیت مرگ تو را گفته است؟ میثم جواب داد: آری، حضرت به من فرمود: تو را شخص پست و مزدور و پسر زن بدکاره ای دستگیر می کند و دست و پا و زبانت را می بُرد. ابن زیاد با شنیدن این حرف ها خشمگین شد و دستور داد دست و پای میثم را قطع کرده، ولی زبانش را نبرند تا به گمان ناقص او، دروغ امام علی علیه السلام آشکار شود.

قیام تمّار
میثم تمّار که با دست ها و پاهای بریده، بر بالای دار بود، فرصت را غنیمت شمرده و نهایت عشق و ارادت خود را به مولا و مقتدای خویش و خشم و کینه خود را به دشمنان اهل بیت به نمایش گذاشت. او با همان حالت شروع به سخنرانی کرد و با صدای بلند مردم را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «ای مردم، هر کس می خواهد احادیث یادگاری از سرچشمه زلال علوم اسلامی، علی بن ابی طالب بشنود، به سوی من بشتابد که به خدا سوگند از آنچه از امروز تا روز قیامت انجام خواهد شد، به شما خبر خواهم داد و هر فتنه و آشوبی که تا روز قیامت بر پا خواهد شد، با شما در میان می گذارم». مردم زیادی گرد او جمع شده و به سخنان او گوش دادند. وقتی این خبر به دار الاماره رسید، ابن زیاد دستور داد افساری بر دهان او بزنند. میثم، با همان حال، به افشاگری های خود بر ضد دستگاه ظالم بنی امیه ادامه داد تا اینکه به دستور ابن زیاد، زبانش را قطع کردند و با این حرکت، حقانیت و درستی گفتار امیرمؤمنان به اثبات رسید….


آخوندی که پیکانش راوقف حوزه کرد...


آیت‌الله مجتهدی به روایت حاج‌آقا جاودان؛
آخوندی که پیکانش را وقف حوزه کرد
حجت الاسلام و المسلمین محمد علی جاودان، زندگینامه عالم ربانی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی رضوان الله تعالی علیه را به قلم خود منتشر کرد.
پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین جاودان در یادداشتی زندگینامه عالم ربانی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی رضوان الله تعالی علیه را منتشر کرد که به شرح ذیل می باشد:

آیت الله مجتهدی در خانواده ی متدین و سنتی تهرانی متولد شده بود؛ اما اصلیتشان کاشانی بوده است. من پدر ایشان را هم زیارت کرده بودم. با همان سیمای قدیمی متدینین تهران، عبائی بر دوش وعرقچینی بر سر. ایشان از همان خانواده با عشق و شور زیادی به سوی درسهای علوم دینی آمده بودند. حتی در ابتدا یک مقدار با مخالفت خانواده روبرو شده بودند، و در برابر آن مقاومت کردند، و در هر صورت درس را با همه ی سختی هایی که آن دوران می توانست داشته باشد انتخاب کردند[1]، و به توفیق الهی به حضور در محضر اساتید بزرگ آن دوران نایل آمدند.

تحصیلات ابتدائی را در مدرسه و مسجد آیت الله برهان(ره) انجام دادند. آیت الله برهان از شاگردان مرحوم آیت الله سید علی آقای قاضی طباطبایی- رضوان الله علیه - استاد اخلاق نجف اشرف بودند، که بخشی از تحصیلاتشان در قم و بخشی در نجف انجام شده بود، و بعد ها به مسجد و مدرسه لرزاده در خیابان خراسان آمدند، و امام جماعت بودند. در واقع این عالم و مربی بزرگوار خود، مسجد لرزاده را بنا کرده بودند؛ اما چون از شهرت إبا داشتند مسجد و مدرسه نام معمار آن را به خود گرفت، و شاید اولین طلبه هایی که در دوره ی پهلوی در تهران تربیت شدند، و به قم رفتند از مدرسه ی ایشان بودند[2]. این مرد وارسته و خدمتگزار، واقعا استاد اخلاق بود. خودشان در رأس علم و عمل قرار داشتند، و شاگردان ادب و تدین و ترس از خدا را از عمل و رفتارش می آموختند.

اساتید
مرحوم آیت الله مجتهدی در ابتدا در آنجا تربیت شدند، و گاهی از روشهای تعلیم و تربیت استادشان یاد می فرمودند که معلوم می شد تاثیر تربیتی مرحوم آیت الله برهان را بیاد دارند، یا حتی پاره ای از رفتارها برایشان ملکه شده است. آقای مجتهدی تا اواخر مقدمات در تهران درس خواندند، و بعد به قم رفتند. بخشی از مطول در تهران و بخشی از آنرا در قم خوانده بودند. در قم مطول را نزد آقای علوی فریدونی خواندند. درس شرح لمعه را در قم در محضر آیت الله شهید صدوقی(ره) و آیت الله آقا شیخ محمد جواد خندق آبادی(ره) از اخیار علماء درس گرفته بودند.

در درس رسائل هم به محضرهمان آقای خندق آبادی رفتند، و مکاسب را نزد آیت الله آقا سید محمد صادق طباطبائی درس آموختند. جزء معلمان و اساتید بعدشان مرحوم آیت الله سید شهاب الدین نجفی مرعشی مرجع تقلید بودند، که آقای مجتهدی کفایه جلد اول را از ایشان و جلد دوم را ازآقا سید محمد صادق شریعتمداری تعلیم گرفتند. این مقدار می دانیم که بعد هم به درس آیت الله العظمی بروجردی رفتند، و همزمان در درس آیت الله گلپایگانی و آیت الله شاهرودی نیز شرکت می کردند. متاسفانه به دلیل مشکلات معیشتی و خانوادگی موفق به ادامه تحصیل نشدند، و فشار زندگی وعوامل نامطلوب دیگر باعث شد به تهران بازگشتند.

وضع معیشتی آیت الله مجتهدی

در قم تنها یک اتاق داشتند، و با اهل بیتشان در خانه ای که هر اتاقش در اختیار یک خانواده بود زندگی می کردند. در اتاق دیگر همان خانه مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود تحریری عالم وارسته و بزرگوار تهرانی زندگی می کرد، و هم ایشان باعث شده بود که با علامه طباطبائی آشنا بشوند، و به درس منظومه ایشان بروند. ماهی بیست تومان پول اجاره خانه می شد که گاهی همان مقدار هم نبود، و چند ماه عقب می افتاد. غذا و لباس در نهایت سادگی بود با وجود این گویا مقداری که این خرج را هم تکفل کند کمتر در دسترس شان بوده است. بارها نقل می کردند که چندین کتاب از کتاب های خودشان را برای تهیه مثلا نان شب فروخته بودند.



;کارگزار خدا


مردی نزد رسول اکرم صلی الله علیه وآله آمد وگفت:

“همسری دارم که هرگاه وارد منزل می شوم به استقبال  من می آید وهر گاه مرا اندوهگین می بیند به من می گوید :چه چیزی تورا اندوهگین کرده؟اگر غصه رزق وروزی راداری،خداوند متکفل آن است (پس غصه نخور)واگر غصه ی امور اخروی خود را می خوری ،خداوند متعال برغصه ی تو بیافزاید .)رسول خدا  صلی علیه وآله فرمود:

همانا خداوند (درزمین) دارای کارگزانی است واین زن از جمله ی ایشان است.برای اونصف پاداش شهیدان است.

(خانم ها !!بهشت رفتن برای زنان کاری بسیار آسان وراحت است،تنها باید بخواهیم واندکی تلاش کنیم تا با عمل به این آموزه های ارزشمند راه بهشت رابر خود هموار کنیم ..)به امید آن روز


فریادی در سکوت


فریادی در سکوت (اعتراض امام رحمة ا… علیه به کاپیتولاسیون)

امام خمینی(ره)، در فضایی لب به اعتراض علیه شاه و آمریکا گشود و بر آنان نهیب زد و خروشید که کسی توان و جرئت و جسارت این کار را نداشت. اما او با پشتوانه الهی و اعتقاد به توکل بر خداوند، در برابر قانونی که استقلال و عزت ایران را به خطر می­انداخت، مردانه ایستاد و پس از آن سخنرانی، رنج­های تبعید چند ساله از وطن را به جان خرید.

بخشی از پیام و سخنرانی روشنگرانه و افشاگرانه امام خمینی علیه لایحه ننگین کاپیتولاسیون چنین است:

«مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد… بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبت­های سرّی، ملت ایران را در تحت اسارت امریکایی­ها قرار داد… اکنون من اعلام می­کنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است».

«ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند و پایکوبی کردند اگر من  جای اینها بودم… می­گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند… به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب­منصبان عالی رتبه ایران هر جسارتی بکند، هر جنایتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارند؛ ولی اگر به یک سگ آنها تعرض بشود، پلیس باید دخالت کند، دادگاه باید رسیدگی نماید!»